اندر وقایع 6 ماهگی و...
عشق کوچولوی من یک ماه بزرگتر شده و صد البته شیرین تر ،عزیزکم این روزا خیلی زیاد بی قرار شدی و مرتب جیغ میکشی اونم بنفش، (به قول مامانای نینی سایتی )که فکر می کنم به خاطر دندون در آوردن باشه .
خیلی هم به مامانی وابسته شدی و باید همش جلو چشمت باشم وگرنه دختر لوس مامان لبهای کوچولوشو جمع میکنه و میزنه زیر گریه و ...
شنبه گل نازمو بردم برای واکسن ،زیاد گریه نکردی اما بعد که رفتیم خونه تب کردی و تا فردای اون روز گل من تب داشت و امروز که خدارو شکر تبت قطع شد و خوشحالم که نوبت بعدی واکسن رفت تا یک سالگی . و ناراحت از جهت وزن گیری چون در 2 ماه فقط 600 گرم اضافه کردی .
راستی این ماه دایی داماد شد..
دخترخاله نگار و نورا که دختر خاله نرگس ربان بسته به موهاشون (مهمونی بعد از عقد دایی)
نازدار خانوم در حال بازی کردن مث فرشته ها خوابش برده.
جورابایی که بابایی برای دخملش خریده (اولین باره بابایی ازین خریدا میکنه پس چقدر خاطره دخملش براش عزیز بوده).