نورانورا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
هلیاهلیا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

گل های کوچولوی من

مهدی جان متشکرم

 دخترای گلم،بزرگ کردن دوتا بچه اونم با فاصله سنی کم خیلی سخته که تا به الان تنها کسی که خیلی خیلی کمک حال و همراه مامان در بزرگ کردن شما گلای نازم بوده کسی نیست جز بابا مهدی و درین پست کوتاه از جانب خودم و دخملا از بابا مهدی تشکر میکنم .و از خدا میخوام سایه بابا مهدی رو بالای سرمون نگه دارد .   ...
7 مهر 1394

خلاصه از هلیا جون

هلیای عزیزم خیلی دختر خوشرو وخوش خنده ای هستن و مراحل رشد رو هزرار ماشالله خیلی تند تند پشت سرمیذاره . تقریبا از دوماه کم تر به شکم برگشتی و 17 مرداد هم پاهای تپل و کوچولوتو به دهن بردی و اواخر شهریور هم مامان متوجه شد که گل خانوم دو تا مروارید توی دهن کوچولوت داره نمایان میشه و چند روزیه که بعد از قل قلی های فراوان و ازین سر به اون سر خونه رفتن و نقش جارو برقی خونه رو ایفا کردن سینه خیز رفتن رو شروع کردی .(تو پرانتز بگم به علت کمبود وقت و تا حدودی حافظه پست ها رو خلاصه میذارم که از دخمل گلی هام بابتش معذرت میخوام .)اینم یه عکس از هلیا خانوم که مادرزاد موهاش فشن بوده.   ...
7 مهر 1394

هاپو

چند وقتیه که نورا خانوم تخیلاتش قوی شده که واسه مامان خیلی جالب و بامزس به طور مثال عکس زیر ،که تا این قسمت بخاری رودیدی گفتی مامان هاپو، هاپو : ...
7 مهر 1394

دوسالگی نورا خانم

بازم با تاخیر تولد دوسالگی نورای عزیزمو تبریک میگم گل زیبای من هر روز که میگذره پر جنب و جوش تر و بازیگوش تر میشه ، بسیار دختر با محبتیه و با ورود عضو جدید یعنی اجی هلیا به خوبی کنار اومده هرچند بعضی وقتا موقع شیر دادن به هلیا بهانه میاری که تشنمه یا میگی اجی زمین . هلیا هم بسیار دختر خوش رو یی هست و از نورا چشم برنمیداره و هر وقت نورا رو میبینه شروع میکنه به ذوق کردن و خندیدن الهی فدای گل های کوچولوم بشم... اما گل قشنگ مامان ماه گذشته دوتا عروسی رفت و یاد گرفتی میگی عَدوسی. صندلی رو برمیگردونی به عنوان ماشین عروست و آهنگ هم عوض میکنی و میگی کُدی یعنی اهنگ کردی گذاشتم ازین بابت میگی کردی چون مدتیه صبح ها دامن میپوشی و با اهنگ کردی...
2 مهر 1394

وبلاگ تکانی

بعد از مدت های طولانی اومدم وبلاگ دخترای گلمو اپ کنم (نورا خانوم دیگه خواهر دار شدن ) تو این مدت اتفاقات زیادی افتاد که خیلی هاشونم دیگه یادم نیست (مدتیه خیلی حافظم کم شده )اما پر رنگ ترین این اتفاقات تولد هلیا خانوم در 11 فروردین بود که خاطره تولد دخمل گلی در پست جداگانه شرح خواهم داد . اما اول قصد دارم وبلاگ رو یه خونه تکانی کنم و به وبلاگ خواهرانه دو نفره تبدیل بشه.اینم اخرین عکس ها از شمایل وبلاگ.         ...
28 شهريور 1394

15 ماهگی

سلام گل مامان و یه معذرت خواهی قابل توجه بابات دیر اپ کردن وبلاگ گل دخترم.البته تو این یه سورپرایز تو زندگیمون به وجود اومد که زندگیمون تحت تاثیر قرار گرفت و این سورپرایز خواهر دار شدن شما گل نازم بود و الان نورا خانوم دختر ارشد مامان و بابا هستن .الهی دورت بگردم گل خانوم از یه جهت بابت نینی جدید خوشحالم و ا جهتی ناراحتم که گل مامان چند ماهیه که دیگه از شیر گرفته شدی البته خودت دیگه نخواستی شیر بخوری وگرنه بازم میشد تا چند وقت شیر بخوری ...گل نازم وقتی بهت میگم مامان تو دلش نی نی داره با خواشحالی تو چشمام نگاه میکنی و تو هم تکرار می کنی نینی و شکم مامانو بوس میکنی ،ماشالله خیلی دختر فهمیده ای هستی با این که هنوز کوچولویی ولی من اینو در وجود...
3 دی 1393