نورانورا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
هلیاهلیا، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

گل های کوچولوی من

یکسالگی با تاخیر فراوان

سلام وروجک شیطونم ،مامانو ببخش بابت تاخیر طولانیش واسه نوشتن پست تبریک تولد یکسالگی دخمل طلا که بی دلیل هم نبوده که یه پست جداگانه دلیلشو توضیح میدم . اما رویدادهای مهم تا یکسالگی دختر ناز مامان : در اوایل 12 ماهگی گل زیبای من شروع کرد به راه رفتن "هزاز ماشاالله به دختر زرنگم " و 6 تا دندون هم در آوردی دو تا پایین و چهارتا بالا .حسابی خانم خانما شدی و  مامانو بوس می کنی و وقتی کار بدی انجام میدی و با خنده های خوشگلت مامان از دعوا کردن شما  منصرف میشه .بی نهایت کنجکاو و وروجک شدی و هر چی دست مامان باشه همونو میخوای یا هر کاری مامان انجام بده شما هم باید انجام بدی از جمله ارایش کردن که برام جالبه مییدونی هر وسیله ای کجا...
23 شهريور 1393

نه ماهگی

خانوم کوچولوی من نه ماهه شد ودر دو ماه گذشته کلی کارای جدید یادگرفتی ،دیگه به تنهایی خودت میشینی و تو چهار دست و پا رفتن هم که استاد شدی و سینه خیز رفتن رو هم به دست فراموشی سپردی .دست میگیری به مبل ودیوار و انسان(مخصوصا وقتایی که بابایی خوابه) و کلا هر چی که بتونه تکیه گاهت باشه ،و بلند میشی و راه میری و من بی صبرانه منتظر وقتی ام که به تنهایی گل نازم بتونه راه بره. علاقه زیادی هم به تعقیب و گریز مورچه ها داری و تلاش می کنی بگیریشون و مزه مزه کنی داستان به این مرحله که میرسه مامانی مانعت میشه . یادم اومد لیوان چای، همیشه با تعجب نگاهش می کنی و چند باری هم محتاطانه سعی داشتی انگشتتو بکنی تو لیوان که نتیجش چند بار سوختگی انگشتت ب...
12 خرداد 1393

7 ماهگی

اسفند 92 از سال های دیگر بیشتر درگیر خانه تکانی و ... بودیم و تا دقیقه نود هم مشغول . و بالاخره متوجه شدیم کم وزن گرفتن شما به خاطر رفلاکس بود و از اول اسفند سه هفته پشت سر هم دکتر رفتیم و با مصرف دارو هر چند و ضعیت شیر خوردن شما بهتر شده بود ولی وزن اضافه نکردی  که دکتر گفتن با این حال جای نگرانی نیست و به مرور همه چیز حل خواهد . و اما گل ناز من این مدت پیشرفت های زیادی داشتی از جمله این که 27 اسفند سینه خیز رفتن را شروع کردی (27 اسفند 91 هم متوجه جنسیت شما شدیم.)و بسیار بسیار هوشیارتر از گذشته شدی و حسابی راه دلبری کردن از بابا و مامان رو یاد گرفتی مخصوصا با ماما ،بابا ، دد، ات،م م گفتنت که قند توی دل ادم اب میشه از بس با ناز&nb...
2 ارديبهشت 1393

اولین دّر...

گل زیبای من بالاخره یه مروارید سفید توی دهن کوچولوت خودنمایی کرد ، ان شاالله همیشه با رزق و روزی باشی دخترکم... ...
22 فروردين 1393

آغاز

به نام خداوند عشق و زیبایی   اول بار خدا را شکر می کنم که دوباره فرصت آغاز را بر من ارزانی داشته است،خداوندا شکر از بابت تمام داده ها و نداده هایت و نهایتا شکر به خاطر نعمت مادر شدن . دختر زیباروی من اولین بهار زندگیت مبارک.   ...
18 فروردين 1393

اندر وقایع 6 ماهگی و...

عشق کوچولوی من  یک ماه بزرگتر شده و صد البته شیرین تر ،عزیزکم این روزا خیلی زیاد بی قرار شدی و مرتب جیغ میکشی اونم بنفش، (به قول مامانای نینی سایتی )که فکر می کنم به خاطر دندون در آوردن باشه . خیلی هم به مامانی وابسته شدی و باید همش جلو چشمت باشم وگرنه دختر لوس مامان لبهای کوچولوشو جمع میکنه و میزنه زیر گریه و ... شنبه گل نازمو بردم برای واکسن ،زیاد گریه نکردی اما بعد که رفتیم خونه تب کردی و تا فردای اون روز گل من تب داشت و امروز که خدارو شکر تبت قطع شد و خوشحالم که نوبت بعدی واکسن رفت تا یک سالگی . و ناراحت از جهت وزن گیری چون در 2 ماه فقط 600 گرم اضافه کردی . راستی این ماه دایی داماد شد. . دخترخاله نگار و نورا که...
6 اسفند 1392

پاهای خوشمزه

شیرینم ، هر روز که میگذره بیشتر تو دل بابا و مامان جا باز می کنی مخصوصا وقتایی که کارای جدیدی یاد می گیری ،وقتایی که غلت می زنی یا با خودت حرف می زنی یا با تعجب چیزای جدید رو وارسی می کنی و بعضی وقتا هم زیادی متعجب می شی و یهو جیغ می کشی و می خندی مثل وقتایی که برات داستان و شعر می خونم یا فیلم و عکس هایی که ازت گرفتم برات میذارم و ... و یکی از با مزه ترین کارایی که جدیدا یاد گرفتی خوردن انگشتای پاهاته .مادر به فدای اون انگشتای فینگیلیت بره.... ...
22 دی 1392